استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

از دیشب تا حالا مغزم شکل علامت سوال شده


که چرا آدمها انقدر رفتارهاشون با درونشون فرق داره


مثلا کارش که پیشت گیره هزار بار زنگ میزنه قربون صدقه میره  مشکلش رو میگه تو براش در اسرع وقت مشکل رو حل می کنی حتی اگه برا خودت همش ضرر باشه فقط به خاطر اینکه اون حالش خوب بشه


بعد تو یه مسئله برات پیش مییاد که دقیقا هم توسط این خانم یا آقا باید حل بشه  زنگ میزنی که


بله جناب فلانی با معرفت که تا حالا حس می کردم خیلی با شخصیتی و کلی برات کلاس می ذاشتم من این مشکل رو دارم  کار خاصی هم نیست به ضرر شما هم تموم نمیشه فقط یه تلفن بزن  بگو می تونی معتمد سفارت بشی تا سوالهای امتحانی رو بگیرم   بعد بگی باشه حتما زنگ میزنم الان بهت


بعد زنگ نزنی


یه ساعت انتظار می کشم و دوباره زنگ میزنم بهت  خب جواب نمیدی  موبایلت رو هم خاموش کردی


خب اصلا اشکالی نداشت اگه نمی تونستی جرات داشته باشی بگی نینا من نمی تونم   از عهد ه من خارجه نه مثل خیار منو بکاری دم تلفن و بعد هم اینجوری


لعنت به هر چی آدم دو روی عوضیه 


در همیشه به روی یک پاشنه نمی چرخه





نظرات 1 + ارسال نظر
سید مهدی جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:15 ق.ظ http://www.dorooghestan.blogfa.com

سلام
آخه این رسم رفاقت، حالا من چند وقت نبودم توام نباید بیای بگی کجایی چی شدی ها :)
(دست پیش گرفتم پس نیفتم دیگه)
پستهاتو خوندم، خیلی خوشحال شدم که سها رو به بهبود، انشاله هر چه زودتر سرحال سرحال بشه از سر و کولت بالا بره.
واقعا در همیشه روی یک پاشنه نمی چرخه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد