استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

ضد حال یعنی با بچه کوچولوی دوست داشتنی در یک صبح دل انگیز زمستانی  بری پارک کلی با هم بازی کنید


بعد طبق معمول بازی قایم باشک شروع بشه و تو بری قایم بشی  بچه کوچولو با کلی سعی و تلاش سعی کنه بدوئه که برسه بهت


بعد همونجور که از پشت بوته گل های زرد مواظبشی ببینی هی داره میگه پی پی اوی


برگردی به خیال اینکه پی پی داره  ببینی با کفشهایی نویی که براش خریدی تو پایی رفته رو پی پی


یه سگ بی صاحاب


بعد با هزار حال بدی  کفشها رو از پاش در بیاری و بندازی دور و بعد تازه با اون حالت مجبور باشی بیست دقیقه هم پیاده و بچه بغل تا خونه بیای


ضد حال دیگه


کاری نمیشه کرد

نظرات 7 + ارسال نظر
امین جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:42 ق.ظ http://3aban.blogsky.com

سلام.

ضد حال نیست.

یک خاطره شیرین هستش که در آینده برای فرزند تعریف خواهید کرد!

کوچولو عیسی جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:16 ب.ظ

الهی عجب زده حالی بوده
میتونم تصور کنم چه حالی داشتی
دعا میکنم سی تیزنت درست بشه و مهر بیایی ایران منتظرم تا با خبرای خوب بیایی

آخرین نسخه یک مرد... جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:40 ب.ظ http://the-lastman.blogfa.com

بندازی دور؟؟؟؟؟؟؟
وضعتون خوشه هاااااااااا نینا
خب میشستیش !!!

من کون بچه ام هم پی پی داشته باشه دست نمی زنم

اول انقدر با دستمال تمیز می کنم بعد میشورم


یعنی اگه اونم میشد بندازم بره مینداختم بره

این که یه کفشه دیگه قابل این حرفا نیست

امید شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:12 ق.ظ http://faith.blogsky.com

سلام مامان نینای مهربون
حالت چطوره؟ سها جون چطوره؟
کلی خندیدم و واقعا ضد حال بود
راستی میگم با دستمال پاک کردنش هم چندشه
چطور می تونی همچین کاری کنی؟
میگم دستگاهی وجود نداره که بچه رو بذاری روش خودش بشورتش؟

پیدا کردی از این دستگاه ها ما رو هم خبر کن

مهتاب یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:34 ق.ظ http://spirited-away.blogfa.com/

نینا خانم راس می گه اون دوستمون وضعت خوبه ها!!
وای راس می گی اما فکرشو که می کنم حالم به هم می خوره از تصور دست زدن به اونجا پر از پی پی بچه...خدا کنه اصلا من بچه دار نشم حالا حالاها..
نمیای پیشیمون.

شهرزاد یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:35 ق.ظ

آخرش حتما انگاری باید خراب شه.نمی دونم چرا.

عبدالکوروش یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:54 ق.ظ http://www.potk.blogfa.com

خیلی روزمره ای. خیلی... یعنی واقعا زندگی اینقدر مزخرفه که بیای جریان رفتن پای بچت تو گه یه سگ رو اینجا بنویسی جهانیان بخونن؟ بنویس ، تو این مملکت نوشتن این چیزا آزاده. بنویس...

شما انگار روزمره تری عبدل.....

که مییای روز مره ها منو می خونی

خب نخون مجبوری از تو که روزمره تر نیستم خداییش یه نگاه به نوشته های خودت بندازی بد نیست ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد