استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

خواهرم زنگ زده داره باهام حرف میزنه و منم طبق معمول دارم همینجور که گوشی رو بین گوشم و گردنم نگه داشتم حرف میزنم و کارها رو انجام میدم و شام سها رو گرم می کنم  یه دفعه میگه گوشی که رو ایفون نیست


میگم نه نیست چه طور مگه


میگه می دونی  فلانی زنگ زده به شوهر من گفته بد بختم و ندارم و بیچاره ام و بچه ام مریضه و اینا

اگه داری یه پانصد تومان بده قسط های عقب افتاد ه رو بدم


میگم نه نمی دونستم  مگه هنوز  محسن باهاش رابطه داره


میگه نه نمی دونم چرا زنگ زده به محسن


طبق معمول اسمش رو که میشنوم پنچر میشم بعد تلفن همونجور که نشستم دارم نسکافه ام رو می خورم از مزه اش هیچی حس نمی کنم یعنی انقدر رفتم تو فکر فلانی که پنج سال از عمرم رو باهاش گذروندم و روزهایی خوبی که میشد خوب باشه رو خراب کردم با دستای خودم و خودش

و چقدر تو رویاهام درستش کردم و کردمش مرد زندگی و دوباره سالم شد و به کار چسبید و احساس مسئولیت کرد


حالا اما چقدر خوشحالم و چه قدر خوشبخت کنار همسر و فرزندی که هیچ انتظاری از من ندارند و به حد اقل قانع هستند کنار همسری که گاهی با بزرگواری از کنار تمام سگ سگی های من می گذره در کنار پسرکی که عاشقانه می پرستمش که وقتی شب میشه بوسه هایش روبا دستای کوچولوش میفرسه برام  و بای سی یو سون میگه  بعد بغلم می کنه می گه لالا لالا   و من براش می خونم تا خوابش ببره گاهی اوقات هم قصه  توی ده شلمرود رو براش می گم و میرم گم میشم تو کودکی های خودم


و چقدر حالا از اون خونه کوچیک تو جنوب شهر تهران دورم و خوشحالم که ننشستم مثل یه گاو زندگی رو باهاش ادامه بدم  که به خودم فرصت رشد دوباره رو دادم  خوشحالم که حرفها وحدیث های مردم در من اثر مخرب نگذاشت و تونستم بشم آنچه که باید میشدم


خوشحالم که هر کسی که بهم زنگ می زنه اگه  حرف فلانی پیش بیاد می گه شانس آوردی نینا باهاش نموندی داغون شده  و من نمی تونم نگم خدا رو شکر که داغون شده  شاید بی انصافی به نظر بیاد ولی در مقابل رفتارهای او در مقابل تمام کارهایش این نهایت انصافه که نفرینش نکردم و فقط گفتم می سپرمت دست خدا


و خدا رو باید شاکر بود که این جوری به همه ثابت می کنه چوب خدا صدا نداره

نظرات 5 + ارسال نظر
علی یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:33 ب.ظ http://omidvar.blogsky.com(deleted)

نینای خوب و دوست داشتنی. در این مدت که تقریبا هر روز بهت سر میزدم، واقعا از خوندن نوشته هات لذت بردم و هر وقت در وبلاگم چیزی نوشتم حتما سعی کردم با سلیقه خواننده های وبلاگم که تو هم یکی از اونها بودی جور در بیاد. دلم برای تو هم مثل وبلاگم تنگ میشه. البته تو رو می تونم بازم بهت سر بزنم ولی وبلاگم رو دیگه برای همیشه از دست دادم. خوش شانسی رو برات در تمام زندگی آرزو میکنم. لینک من رو می تونی برداری. بابت این مدت ممنون.بای بای

چرا آخه

علی آقا مشکل چی بود

خودت یعنی می خواستی که نباشی

همینجور ییهویی که نمیشه برادر من

تو رو خدا این حرف رو نزن من وبت رو خیلی دوست داشتم خداییش

حالا حتما بهم سر بزن حد اقل

مهتاب یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:39 ب.ظ http://spirited-away.blogfa.com/

سلام نینا جون
من شمار و لینک کردم. شا با هر اسمی دوس داشتی لینک کن.
راسی که چوب خدا بی صداس و زدنش بی دوا...

شهرزاد یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:44 ب.ظ http://chasingsleep.blogfa.com/

باور کن اینارو که می خونم از ته دل برات خوشحال می شم نینا
خدارو شکر
راسی او ن پستو برات شفاف سازی کردم دوست من.

کوچولو عیسی دوشنبه 14 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:33 ب.ظ

نینا من مردم از فضولی
یعنی قبلا یه بار ازدواج کرده بودی ؟

بله

امید چهارشنبه 16 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:10 ب.ظ http://faith.blogsky.com

یه چیزی رو میدونی؟
وقتی به خدا ایمان داشته باشی و کاری رو بهش واگذار کنی، راه درست به زور هم که شده تو رو به طرف خودش میکشه و تو رو تو مسیر درست زندگیت قرار میده. همه چیز درست مثل قطعات پازل کنار هم قرار میگیرن تا تو بشی اونی که باید باشی

ببخشید اینو میگم نینا،
من از طرف تو تمام اونایی که تو رو اذیت کردن و یا هنوز دارن اذیت میکنن رو لعنت و نفرین میکنم و از خداوند براشون در دنیا و آخرت عذاب سخت خواهانم
و امیدوارم خودتم همیشه در پناه خدا باشی و از شر هر چی آدم و غیر آدم بدجنسه در امان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد