استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم


یک فیلم عاشقی به سه روایت هندی ایرانی و هالیوودی

یک فیلم عاشقی به روایت هندی:

دوتا پسر سر یک دختر دارن دعوا میکنند و هم دیگرو رو جر میدن که یک دختر پاک و
نجیب (که معلوم نیست چرا با این پاکی به دوتا پسر پا داده)داره گریه میکنه و
میگه تورخدا بس کنین که یکی از پسر متوجه خال توی دماغ اون یکی پسره میشه و داد
میزنه"دادش"

اونم خال توی دماغ او یکی رو میبینه و با چشمی گریان داداششو بقل میکنه و میگه
"باورم نمیشه بعد از این همه سال پیدات کردم.

در این زمان یک پیر زن کور وارد صحنه میشه و میفته زمین و سرش به سنگی میخوره و
بیناییشو بدست میاره و یهو داد میزنه:بچه های گلم، توی این نقطه حساسه که دو
پسر و دختره همه میگن "مامان!" و همگی میفهمن که خواهر برادرن....این فیلم این
پیام اخلاقی رو به ما میده که دعوا کردن سر دختر خوب نیست و از این جور حرفا.



*یک فیلم عاشقی به روایت ایرانی از نوع جمهوری اسلامی:*

*خانواده پسر به خواستگاری میرن و چون هردو خانواده فاکتور ایمان براشون مهمه
به راحتی به توافق میرسند

.بعد یه حیاط رو نشون میده که چراغونی شده و یه عده آدم بیکار توش نشستن و دارن
سیب میخورن (چون میخواستن فیلم کم خرج دربیاد میوه دیگه ای درکار نیست!)و وقتی
دادماد میاد تازه میفهمین که مثلا مراسم عروسیه!
صبح که میشه برای اینکه بدآموزی نداشته باشه عروس از یک اتاق میاد بیرون و
داماد هم از یک اتاق دیگه،

خلاصه یه روز تازه عروس یهو حالش بهم میخوره و همه میفهمن که حامله شده و باز
این سوال پیش میاد "اینا که شبا کنار هم نمی خوابیدن پس احتمالا یا کار امداد
غیبی بوده یا کار کارگردان"

و زندگی به خوبی و خوشی ادامه پیدا میکنه البته با کلی پیام اخلاقی *



*فیلم عاشقی به روایت هالیودی:[/*

*فیلم از توی اتاق خواب و زیر پتوی دو معشوقه شروع میشه، صحنه بطوری رمانتیک و
خفنه که شما خشکتون میزنه و با خودتون میگین که چرا رفیقتون بهتون نگفته بود
فیلمش صحنه داره که با فریاد مامان از جا میپرین و بر خلاف میل باطنی مجبور
میشین این صحنه رو رد کنین،

خلاصه دختره که خیلی شوهرشو دوست داره میره بقالی سر محله که بقال محله ازش
خوشش میاد و بلههههههه بازم مجبور میشین برای اینکه صدای مامان در نیاد صحنه رو
رد کنین و مامان هم داره قر میزنه که اینا اون دنیا چه جوری میخوان جواب خدارو
بدن؟

بازهم خلاصه خانم برای اینکه شوهرشو قافلگیر کنه سفارش میده تا برای شوهرش
پیتزای مورد علاقشو بیارن که از یارو پیتزایی هم خوشش میاد و دوباره بلهههههه و
شما هم موظفین که این صحنه هارو تند تند رد کنین،

خلاصه از اول تا آخر فیلم این خانوم مشغول کارای بد بد کردن یا همون دکتر بازی
خودمون با این و اونه بطوریکه فقط با خواجه حافظ شیرازی کارای بی ادبی نمیکنه.

تا اینکه در یکی از همین صحنه های مبتذل شوهر سر میرسه و زن گریه میکنه و
ناراحت میشه و از شوهرش معذرت خواهی میکنه و شوهر هم که آدم فهمیده ای هست با
متانت از اینکه سر زده وارد شده معذرت میخواد و میگه"عزیزم چون عشق من و تو یک
عشق واقعیه میدونم از این کار منظور بدی نداشتی و من هنوز دوست دارم"

و در آخر فیلم با پیام اخلاقیه سیب زمینی بودن و عشق واقعی تموم میشه.*

نظرات 3 + ارسال نظر
علی دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:17 ب.ظ

دیگه اینقدر هم وضع فجیع نیست. مخصوصا تو هالیوودیه. فوقش یکی دو بار دکتر بازی می کنه. دیگه بیشتر باشه غالب فیلم از هالیوودی خارج میشه و عنوان دیگه ای پیدا میکنه. ولی در کل خیلی جالب بود. ممنون

ع.خ سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:37 ب.ظ http://jump.blogsky

باحال بود!...میگن یه رو یه رشتیه میبینن داره از خنده منفجر میشه...میگن چیشده؟میگه:نبودی اصغر آقا داش تو حموم میرفت سمت زنم که پاش رفت رو صابون با مغز اومد پایین!...

امید پنج‌شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:58 ق.ظ http://faith.blogsky.com

آخ که من هیچ وقت این سریال در پناه تو رو یادم نمیره.
همونی که لعیا زنگنه توش بازی میکرد
خانمه باردار نمیشد و بعد از مراسم ازدواج یهو تصویر مرده رو با دخترش نشون داد که داره میره اولین روز مدرسشو. بعدشم گفت: و سه سال بعد در صبح یک روز بارانی ...

مامان نینا راستی سوغاتی چی برام خریدی؟

وای خدا سه تا کامنت قبلی همش در مورد سوغاتی اشاره داره

چشم شما بگو چی می خوای من برات مییارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد