توی پارک نشستم همینجوری زیر آلاچیق های چوبی که کنا ر هم هستن و یه نسیم خنکی میاد یه کم از حالت سر گیجه و تهوعی که از دیشب همراهم بوده رو کم می کنه که البته مریضی انتقالی پسر جان هستش
یه دو تا قرص هم که پروین خانم داده رو انداختم با لا و سرم رو گذاشتم رو میز و به چرت و پرت گفتنهای امیر که حالا از زور مستی تلو تلو می خوره گوش می دم
شوهر جان هم مشرو ب خورده اما خب ذاتا آدم تو داریه بروز نمی ده که مسته و اصلا هم حرکت ناشایستی ازش نمی بینم
امیر اما اعصابم رو کلا داغون کرده یعنی کلا بی ادبی هایی که می کنه دیگه از مرز شوخی داره می گذره
دختر خواهر نوزده ساله آقای ب رو خطاب قرار میده و مدام بهش گیر میده و هی شوخی به قول بچه تهرونی ها خرکی باهاش می کنه
حالا حساب کن طرف تازه سه روزه از اصفهان اومده نیوزلند کلی هم مبادی آدابه بابا دکتره مادرش هم استاد دانشگاه
هی به دختره گیر داده می گه تو که غذا بلدی درست کنی خونه داری هم که بلدی می گن خانومها اگر این دو تا رو بلد باشن رقص خوبی هم باید داشته باشن
حالا پاشو برامون برقص و بعد تندی رو میز وسط ضرب میگیره براش آهنگ عباس قادری می خونه
خلاصه که آب از هفت جاش راه افتاده که هر چی بیشتر دختره رو دید بزنه حالا زنش هم هست ها ولی حیا نمی کنه که
اصلا حالم رو گرفته
منم اینور نشستم دارم تایپ می کنم
پسر جان هم خوابیده تو کالسکه اش نگاهم مییفته به آقای ب می بینم قاطی کرده کم مونده پاشه امیر رو بزنه لت و پا رش کنه
یکی نیست بهش بگه آخه امیر تو که جنبه نداری غلط می کنی مشروب می خوری که این کارهای مسخره ازت سر بزنه که هیچ جوری هم بعدا نشه جمعش کرد
من زن یه همچین مردی بودم خودم رو دار میزدم › آخرش هم تا دست دختره رو نگرفت به هوای دست دادن ول کن معامله نشد
اه مرد هم انقدر هرز میشه یعنی
اه ..اه...حالم بد شد بابا...
نینا راسی آدرس وبتو می ذاری تو کامنتا؟ هی باید بگردم منم که گیج..قربونت.
اه اه .. . بی جنبه..
ای یگه من جای آقای ب بودم ....
قبلی مال من بود یادم رفت اسم بذارم ها ها ها