استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

سلام  

 

مرسی از حضور گرمتون  

 

ببخشید که خیلی بی معرفت شدم  ولی چه کنم دیگه  محیط کافی نت ها به نظرم زیاد خوب  نیست و از یه طرف سها هم همه جا نمیمونه که من بتونم برم و چند ساعتی تو کافی نت باشم به امید خدا از فردا شروع می کنم برای یادگیری پخت شیرینی ایرانی  البته از این کلاسهای سوسول بازی نیست فکر کنم جمع سن مربی ها م رو بگیری سیصد سال بشه  از بس که پیر شدن  از دوستای پدر شوهر گرامی هستن و کلی هم تبحر دارن تو کار شیرینی 

 

الان خونه مینا خواهرم هستم خیلی خیلی خیلی خیلی اینجا که هستم خوش میگذره بهم چون هم با مینا راحتم هم با بچه هاش هم با همسرش  بعد قبلا هم گفته بودم که دست پختش معرکه است درست مثل یه مادر مهربونه و الگوی یه زن کامل ایرانی 

 

دوست داشتنیه 

 

راستی امروز بشه به همه سر میزنم 

 

دوستتون دارم

سلام به همه من برگشتم  الان تو یه کافی نت نشستم خیلی دارم با سیستمش حال می کنم درست یاد نوشتههای شهرزاد افتادم وقتی میرفت تو کافی نت و به همه توجه میکرد و نشونه هاشون رو طوری میداد که آدم حس میکرد طرف بغل دستش نشسته  

 

الان درست روبروی من یه پسره نشسته جو گیر و هی هم چند دقیقه یه بار کلاه مشکی مدل اسپرت خودش رو کج میکنه و شیرجه میزنه روسیستم و نمی دونم شاید میخواد ایراد سیستم رو برطرف کنه ولی نمی تونه الان هم رفت 

 

خب داشتم میگفتم  راستی همه چیز انگار عادی تر شده و الان من شدیدا درگیر میهمان بازی شدم  یه شب خونه عمو م دعوت بودم و یه شب خونه خواهر بزرگه و دوباره خواهر دومی که گفتم بهتون مثل جونم دوستش دارم انقدر که ماه و ساده و دوست دااشتنیه الان خونه خواهر دومی موندگار شدم  

 

دیشب رفته بودم بیرون زنگ زدم به خونش می خواستم بپرسم چیزی لازم داره یا نه دیدم اشغاله بعد از ده دقیقه که آزاد شده گوشی رو برداشته بهش میگم تخم مرغ بخرم  اونم ساده برگشته به شوهرش میگه نینا میخواد تخم مرغ بخره لازم داریم یا شما گرفتی بهش میگم خواهر گرامی حالت خوبه می گم تخم مرغ بگیرم ببندی به فکت درد نگیره انقدر حرف میزنی تو داری قیمت تخم مرغم از شوهرت  میپرسی  واقعا که خیلی ساده ای به خدا  خودش هم خندش گرفته بود 

 

دیشب هم تا صبح ساعت پنج با مجتبی بیدار بودیم کلی خوش گذشت و هر هر کردیم 

 

سها هم به طرز عجیبی با بچه ها اخت و صمیمی شده و هیچ  مشکلی ندارم باهاش بجز شبها که خیلی بهانه سعید رو میگیره  

 

الان هم داشتم  نفس عمیق میکشیدم یدونه از این پشه ریزه ها که خیلی هم ازشون بدم مییاد یه راست رفت تو دهنم   عقققققققققققققققققق 

 

خیلی خب در اومد 

 

الان هم اگه بشه می خوام به وب همه سر بزنم   

 

دوستتون دارم همیشه  

 

نینا بدون شما هیچی نیست