استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

الان من یک عدد نینای فریب خورده هستم که به شدت هم خسته است و سرش هم درد می کنه از شدت خسته گی با شکوفه رفته بودیم بک مسافرتی بخریم از اینا که جا داره هواش رو بگیری وقتی لباس می ذاری توش بعد یه عالمه لباس توش می ذاری هواش رو که می کشی حجمش کم میشه



بعد رفتیم فروشگاه نوشته بود حراج واقعی منم که خوره این حراج ها هستم دیدم نوشته کلاه وشال ده دلار دونه ای  خیلی خوشحال شدم و کلی خریدم و تازه وقتی کارت کشیدم هم نفهمیدم و حالا که اومدم خونه میبینم هر کدوم رو بیست دلار داده


زنگ زدم فروشگاهش می گم شما که نوشته بودی ده دلار می گه نه من نوشته بودم از from 10 s 


حالا تصور کن من چقدر هم ذوق زده شده بودم که سوغاتی کلی خریدم


هیچی صد و پنجاه تا از حسابم رفت   به سلامتی  و میمنت  و با نهایت خجسته گی  حس کرده بودم چقدر من زن خوبی ام که فقط از حراج ها خرید می کنم 


بعد هم طبق معمول فریاد برگر برگر  سها خان رو لبیک گفتم که البته شکوفه خانم حساب کرد هر کاری کردم نذاشت من حساب کنم و دیشب هم که مهمان داشتم  و جای همه خالی یک عدد مرصع پلو  پختم که خیلی هم از خوب از کار در اومد  و یه مقدار اشترودل مرغ و یه مقدار هم الویه که سعید زحمتش رو کشیده بود و خلاصه جای همه خالی بود


خیلی خسته ام


برم استراحت کنم


راستی  فیلم تردست رو دوست داشتم خیلی با نمک بود

امروز تولد پسر خواهرمه  خیلی دوست داشتم ایران بودم ولی خب قسمت ما حالا حالاها نمیشه انگار خدا می دونست حالم گرفته است  یه جایی جور شد رفتیم خیلی جالب بود


یه عده از دوستای موزیک سنتر بودن که یه مسابقه ترتیب داده بودن  و یه سری کیک تزئین کرده بودن خیلی جالب بود


بعد همه نشستیم و به هر کسی وسیله دادن و یه معلم هم واساد هر چی گفت ما انجام دادیم تا تونستیم یه کیک هم ما درست کنیم  کیکم با اینکه اولین بارم بود با راه و روش اینا درست می کردم قشنگ شده بود تزئینش


حالا ازش عکس انداختم حتما براتون میزارم ببینید  یعنی در کل من فکر می کردم رنگ صورتی و قهوه ای هیچ وقت با هم قشنگ نشه ولی شد   یعنی تکه رمان دور کیک قهوه ای خال خالی بود وخود کیکه صورتی


ولش کن تعریف کنم بی مزه میشه باید ازش عکس بندازم ببینید


خیلی تفریح جالبی بود برای دو ساعت حسابی سرمون گرم شد


شکوفه  هم اومده بود با هام  کلا  هر جا شکوفه هست به منم خوش میگذره انقدر که این زن خاکی و با معرفته


بی خودی خودش رو نمی گیره   از آدمهایی زین دست خوشم مییاد

نشستم دارم چایی می خورم جای همه خالی عجب چای  دم نکشیده و با حالیه  سها رو تازه بردم مهد


لباس نمی پوشه شیطون   به خدا نمی دونی با نوک پا رفتم تو اتاقش خوابیده بود  طبق معمول دستاش رو زیر سرش گذاشته و طاق باز خوابیده بود که من عاشق این حالت خوابیدنشم


بعد آروم آروم با هزار نذر و نیاز اول نپی اش رو عوض کردم بعد شلوار پوشوندم و خدا رو شکر کردم که عقلم رسید دیشب بلوزش رو تنش کرده بودم وگرنه بد بخت بودم


بعد یه ذره ناله زد دوباره خوابید و منم در چشم به هم زدنی سی یو شرت رو پوشوندم و تا اومد بفهمه چه خبره  کاملا لباسهاش رو پوشونده بودم یه ذره ورزشش دادم و صبحانه و خلاصه در آخر هم بردمش مهد و طبق معمول گریه کرد و مربی اش هم بغلش کردو من گفتم بای سی یو و اونم باگریه دست تکون داد و  بلاخره ولم کرد


منم الان منتظر معلم هستم که می خواد بیاد


هوا به طرز نا جوانمردانه ای سرد شده   تمام شیشه های ماشینم یخ زده یعنی دیشب تو هوا شناسی داشت نیوزلند رو از بالا نشون میداد تمام سر تا سرش و دور و اطرافش یخ بود فقط به سعید گفتم بی خود نیست من دچار یخ زده گی مفرط شدم  هر کاری می کنم پاهام یخش باز نمیشه


هر چی هم خواهش کردم بزار پاهام رو بکنم تو بلوزت اجازه نداد  نامردیه واقعا  معلمم اومده داره حرف میزنه باهام


فعلا بای تا بعدا



وضعیت اضطراری گذشت


وضعیت آبی است


زندگی دوباره زیبا است

همین الان از لب دریا برگشتم  مثل این دیوونه ها بلند شدم با سها رفتم لب دریا


خیلی قشنگ بود چراغهای پل رو روشن کرده بودن  دریا هم خیلی آروم بود  ولی چون تاریک بود فقط کف های موجها معلوم بود  سها هم دوست داره دریا رو همش می گفت دیا دیا


بعد مرغ دریایی ها رو میدید میگفت جو جو


بعد هم برا دریا و مرغها بوس فرستاد بای سی یو گفت و اومدیم  من هنوز اما حالم گرفته است به شدت و هنوز هم از آشتی خبری نیست به درک اصلا که خبری نیست من تمام تلاشم رو کردم حالا تو باید بیای انقدر منت بکشی که من آشتی کنم  حس می کردم می فهمی اگه برات بنویسمشون حالا که نمی خوای بفهمی اصلا دیگه برام مهم نیست


من دلخوشیم همین بچه است باهاش هم کلی خوش میگذرونم حس می کنم اصلا نیستی




وقتی نیازها به زبون بیاد یعنی یه کاری کنه طرف که به زبون بیاری نیازت رو که بگی من دوست دارم بشنوم که دوستم داری دوست دارم که بهم بگی چه احساسی بهم داری دوست دارم از بگی  که مرسی که امور خونه رو خوب اداره می کنی  دوست دارم بشنوم که  مرسی غذای خوشمزه ای بود من سه ساعت برای اون غذا زحمت کشیده بودم  سه ساعت مداوم سر پا بودم دوست دارم وقتی یه عالمه تغییر ایجاد می کنم تو خونه  بدونی برا خاطر تو هم هست  نمی خوام وقتی مییای نبینی این تغییر ها رو یا بگی برا من فرقی نمی کنه هر چی بود بود  هر جوری باشی باشی  یعنی من اگه شلخته باشم اگه مثل گوریل چاق بشم اگه حتی یه مرطوب کننده هم به لبهام نزنم برا تو فرق نمی کنه  لابد نمی کنه دیگه لابد نمی بینی  یا نمی خوای ببینی دیشب عصبی شده بودم دست خودم نبود هر چی که دوست داشتم گفتم  هر چیزی که حتی شرمم مییومد ازت بخوامشون  خواستم با داد با جیغ  چون انگار صدای آروم منو هیچ وقت نمیشنوی یعنی از کنار حرفام رد میشی  مثل اینکه دارم با دیوار حرف میزنم  تو هم هر چی دلت خواست گفتی منم گفتم بعد ولی دل هیچ کدوممون خنک نشد 


می دونی  درست شبیه کی شدی  شبیه بچه کوچولوومون که وقتی یه کار بد می کنه بهش میگی بگو ببخشید  میگه ببخشید ولی نمی دونه معنی اش چیه  فقط میگه چون تو ازش خواستی فقط داره کلمه ای که گفتی رو تقلید می کنه هیچ معنایی براش قائل نیست


حالا تو وقتی هیچ معنایی برای دوستت دارم قائل نباشی  خب نتیجه همین مثالیه که بالا گفتم دوست ندارم حس کنم به آخر خط رسیدیم ولی حسم داره بهم اینو می گه یعنی حس میکنم وقتی دو نفر برا هم احترام قائل نباشن زندگی شون با هم اصلا به درد نمی خوره


کاش حسم رو درک می کردی و حالا که از همه خانواده ام دورم باهام راه مییومدی و انقدر سر به سر اعصاب و روان من نمی ذاشتی من هنوز هم اما دوستت دارم

از دیشب تا حالا مغزم شکل علامت سوال شده


که چرا آدمها انقدر رفتارهاشون با درونشون فرق داره


مثلا کارش که پیشت گیره هزار بار زنگ میزنه قربون صدقه میره  مشکلش رو میگه تو براش در اسرع وقت مشکل رو حل می کنی حتی اگه برا خودت همش ضرر باشه فقط به خاطر اینکه اون حالش خوب بشه


بعد تو یه مسئله برات پیش مییاد که دقیقا هم توسط این خانم یا آقا باید حل بشه  زنگ میزنی که


بله جناب فلانی با معرفت که تا حالا حس می کردم خیلی با شخصیتی و کلی برات کلاس می ذاشتم من این مشکل رو دارم  کار خاصی هم نیست به ضرر شما هم تموم نمیشه فقط یه تلفن بزن  بگو می تونی معتمد سفارت بشی تا سوالهای امتحانی رو بگیرم   بعد بگی باشه حتما زنگ میزنم الان بهت


بعد زنگ نزنی


یه ساعت انتظار می کشم و دوباره زنگ میزنم بهت  خب جواب نمیدی  موبایلت رو هم خاموش کردی


خب اصلا اشکالی نداشت اگه نمی تونستی جرات داشته باشی بگی نینا من نمی تونم   از عهد ه من خارجه نه مثل خیار منو بکاری دم تلفن و بعد هم اینجوری


لعنت به هر چی آدم دو روی عوضیه 


در همیشه به روی یک پاشنه نمی چرخه