استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

مینو خواهرم زنگ زده با بی حالی ناشی از خوردن قرص آمی تریپ تلیین جوابش رو میدم  دهنم کش می یاد


ذهنم کش مییاد  کل کلماتی که می خوام بگم هم هی کش مییان و تو دهنم نمی چرخه انگار می 


فهمه میگه چیزی شده  دلم می خواد بزنم زیر گریه بگم آره  بگم سه ساعته بدون بچه و شوهر بلند


شدم رفتم  تو پارک نشستم  رو بروی نیلوفرهای آبی و برای اردکهایی که به هوای غذا اومدن پیشم


کلی درد و دل کردم و اشک ریختم



  می خواستم بگم دلم می


خواد الان تو بغلت بودم زار میزدم ازاین همه تنهایی  دلم خیلی چیزا می خواست بگم     اما با همون


بغض و با همون کلمات کش دار گفتم  نه هیچی سرم فقط درد می کنه هیچی نیست به جان


تو   بعد تودلم گفتم به جان خودم عزیزم  جان تو عزیزه گلم


هنوز هم گیجم  یکی نیست بهم بگه بابا قرص رو یکی می خوره که حد اقل بتونه تا ظهر فرداش


بخوابه نه توو که ساعت شش صبح بیدار باش داری  تا شب


دیوونه شدم به خدا


یه زمانی یه وبهایی رو باز می کردم میدیدم همش از غم و دپرسی نوشته حالم بد میشد الان


خودم اینجوری شدم


انگار می نویسم سبک میشم انگار این آشغالهای مغزی منه که باید تخلیه بشه


انگار وقتی تخلیه میشه حس خوب درد دل کردن با یه همراز بهم دست می ده  


حالا هم که دیگه حالم بد تر شده  می دونید چرا چون عدم سو پیشینه آقا اومده اما برا من نیومده


یعنی آخر بد شانسی ها


یعنی آخر بد بختی  یعنی معلوم نیست کی بشه برگردم یه کوچولو خانواده  رو ببینم   تو فکر اینم که اصلا موضوع ایران هم به کنار باشه تا وقتی پرمیننتی منو ندن اصلا اینجا به درد من نمی خوره


نه می تونم کلاسی برم نه می تونم کاری برا خودم دست و پا کنم  چون تازبانم قوی نباشه نمیشه


کلا مشکل خوردم شدید




نظرات 13 + ارسال نظر
مثل هیچکس پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:59 ب.ظ http://paaeez.blogsky.com

بارها پیش اومده بود گشنه بوم و حوصله رفتن دنبال خوردنی "های رایج" نبود،
نمی دونستم مشکل هم خوردنیه!
چون مشکل تنها چیزیه که همیشه یکی دوتا همرام دارم،
خوشحالیم که دیگه گشنه نمی مونیم،
ابراز احساسات می کنیم.
راستی اگه شما مشکلاتتون تموم شد من میتونم از مال خودم بدم بهتون،
(امیدوارم حل بشه)

شهرزاد پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:42 ب.ظ

لا نینا
ممنون بابت تبریک عزیزم
مرسی که به فکرمی وباور کن منم تاحدودی درکت می کنم همه امون گاهی...اصن خودت می دونی که چقد شبیه همیم ما...چون خصوصی نداری نمی تونم بیشتر توضیح بدم ..مرسی بابت اون نسخه ی خوشمزه ی آشپزی درکل غذا حال منو خوب می کنه !

شهرزاد پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:48 ب.ظ http://chasingsleep.blogfa.com/

اون سلام بود اولش.آخیش غر زدم سر اون پست دلم خنک شد راحت شدم داتم خفه می شدم حالا برم یه تولد خفن بگیرم!

حالا همین دیوونه این ماهی بی پولک بهت می گه عزیزم تولدت مبارک

م.بصیر پنج‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:34 ب.ظ http://mbsr.blogfa.com

خب...
نینا..جان ..نمیدونم چی بگم...چون واقعا از یه طرف اون چیزهایی که نوشته انقدر ملموس هست که ادم نمیتونه حرف بزنه و ازون طرف به دلیل شرایط مکانی و جغرافیایی و روحی که درونش قرار گرفتی غیر ملموس!!! برای کسی که حتی یکبار م درو شرایط نبوده۱!

اما بهرحال... این شرایط بد زندگی برای هر کسی به نوع و شکلی وجود داره...و من یاد یه سری پاور پوینتهای خودشناسی افتادم که اگر ایمیلت ر داشتم برات میفرستادم ببینی...!!

مخلص کلوم اینه که دوست من صبور باش.. و به این شاد زیستن و شادی بخشیدن فکر کن...و با این مشکلات سخت که تو زندگی ات هست مثله این حرف از بزرگان رفتار کن:

در مقابل مسائل سخت زدگی همچون صخره ای در میان رود خروشان باش که با نگاه به رود بگویی...تو آبی بیش نیستی...برو!!

شاد باشی....ابجی...

سید مهدی جمعه 27 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:26 ق.ظ http://www.dorooghestan.blogfa.com

فقط خواستم بدونی که اومدم :)
و اینکه زود زود اونجوری که خودتم باورت نمیشه بعدا حل میشه این قضایا به امید خدا
ما هم با این اوضاعی که تو مملکت هست حالمون بهتر از تو نیست

شوکول جمعه 27 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:28 ق.ظ http://shookool.blogsky.com

سلام بیبی
قالبت مبارک باشه
چرا مطلبای قبلیت نیستن؟!
آرشیوتم زدم نیومد!!

مریم جمعه 27 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:15 ق.ظ http://29mehrmah.blogfa.com

سلام نینای عزیزم
اول ببخش که مدتیه نیومدم شاید تو یه برزخی بین موندن و رفتن گرفتار بودم،برزخی که هنوز گرفتارشم!
نینا جون شهرزاد درست میگه ماها خیلی به هم شبیهیم و این درکمونو نسبت به هم بیشتر میکنه.فقط میتونم بگم صبوری کن عزیزم و بیش از این مراقب خودت باش.

آرش-فریادسکوت جمعه 27 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:48 ب.ظ http://faryade66.blogfa.com/

شاد باشی و سبز

آرش-فریادسکوت جمعه 27 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:50 ب.ظ http://faryade66.blogfa.com/

خیلی بده که هرجا میریم سر میزنیم
یه حس ناراحت تو نوشته ها هست

دست خودم نیست منم این جوری شدم
هرکی یه جور مشکل داره دیگه

باران شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:57 ق.ظ http://kouyeyar.blogfa.com

نینای عزیزم، غم همیشه هست. و همیشه بوده. این نوع نگاه ما به مسایله که اونا رو برامون شادی آفرین می کنه یا غصه دار.
برای شاد بودن و حال خوش داشتن دنبال بهانه نگرد. حضور و وجود اکنون تو بهترین بهانه ی شادی است.

برات آرزوی روزهای شاد و پر خنده دارم.

باران شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:59 ق.ظ http://kouyeyar.blogfa.com

راستی نینا جان ظرفیت نمایش آخرین پستهای وبلاگت رو بیشتر کن. فقط یه پست روی صفحه است. جا نمونم از نوشته هات.

سیما شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:19 ق.ظ http://www.simayesokoot.blogfa.com

سلام
عزیز این مسائل واسه همه هست بعضی وقتها دلت میگیره و دوست نداری کسی و حتی ببینی شایدم به قول شما دوست داری یکی و بغل کنی و گریه کنی و باهاش حرف بزنی چقدر خوبه که انقدر راحت می نویسی و ساده من خیلی اینجور نوشتن و دوست دارم شاد باشی ...

سیاوش کاویان شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:06 ق.ظ http://mby.blogfa.com

مقدمتان را گرامی میدارم.
بر من منت نهادید.
غم و شادی هردو باید باشند تا زندگی معنای واقعی خودش را بیابد.
از حسن ظن و ابراز لطفی که فرمودید ممنونم.
شاد باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد