استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم


 


مرده شور آن چشمانت را ببرد


که از این همه آبی دریا


فقط لکه های نفتش را پذیرا شده است

نظرات 6 + ارسال نظر
خوده خودم شنبه 5 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:54 ب.ظ http://www.khodamokhodam.blogsky.com

هه
چه خشن!

شهرزاد یکشنبه 6 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:10 ق.ظ http://chasingsleep.blogfa.com/

من متوجه اش نشدم یعنی فکر می کنم کمی هم شده باشم فقط خواستم بگم نوشته هات خیلی بهتر شده آفرین وخسته نباشی...گل.

خیلی ساده بود که


شاید منظورم به یه نفری بود که از این همه قشنگی تو دنیا فقط زشتی ها رو از آن خودش کرده

م.بصیر یکشنبه 6 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:29 ق.ظ http://mbsr.blogfa.com

در مورد ایی یکی نظر نودممممم...


نفت الان تو سفره مونه..... دیگه لازم نیست تو چشامون باشههه...بسمونههه

باران یکشنبه 6 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:52 ق.ظ http://kouyeyar.blogfa.com

چقدر کوتاه اما پر عمق بود این پستت!!!!!

سید مهدی دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:16 ق.ظ http://www.dorooghestan.blogfa.com

فعلا که همه جا دریا هست و همه دنبال نفتش هستن،
نیمه پر لیوان و اگه ببینی البته.


حالا که چشمانم مشکی است
با سایه ات یکی می شوم
و همراه همیشگی عطر دل انگیزت
تو نمی دانی ولی
ما همیشه با هم قدم می زنیم
(بداهه ای تقدیم به نینا خانم)

ایول به بداهه

خیلی زیبا بود

شراره دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:31 ق.ظ http://parishangisoo.blogfa.com

گلم رنگ صفحه را روشن کردم تا راحت باشی بوس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد