من
غروب
ساحل زیبای اقیانوس آرام
بالای بلند ترین تپه سامنر
تمام شهر و اقیانوس زیر پاهامه
چشمام رو می بندم نفسی تازه می کنم و از صمیم قلب آرزو می کنم که ایکاش اینجا همین شکلی که هست بود فقط نامش ایران بود
بر نگه سرد من به گرمی خورشیدمی نگرد هر زمان دو چشم سیاهتتشنه ی این چشمه ام، چه سود، خدا راشبنم جان مرا نه تاب نگاهت جز گل خشکیده ای و برق نگاهیاز تو در این گوشه یادگار ندارمزان شب غمگین که از کنار تو رفتمیک نفس از دست غم قرار ندارم ای گل زیبا، بهای هستی من بودگر گل خشکیده ای ز کوی تو بردمگوشه ی تنها، چه اشک ها که فشاندموان گل خشکیده را به سینه فشردم آن گل خشکیده، شرح حال دلم بوداز دل پر درد خویش با تو چه گویم؟جز به تو، از سوز عشق با که بنالمجز ز تو، درمان درد، از که بجویم؟ من، دگر آن نیستم، به خویش مخوانممن گل خشکیده ام، به هیچ نیرزمعشق فریبم دهد که مهر ببندممرگ نهیبم زند که عشق نورزم پای امید دلم اگر چه شکسته استدست تمنای جان همیشه دراز استتا نفسی می کشم ز سینه ی پر دردچشم خدا بین من به روی تو باز است *** فریدون مشیری
بسیار ممنونم از این شعر زیباتون عاشق این شعر هستم مرسی
همون نفسه رو بکش فقط چشاتو باز کن وببین که اونجا ایران نیس ایران خبرای دیگه ای هست الان..ازمن می شنوی همون نفسای عمیقتو بکش اونجا ولذت ببر...اونجا هیچ وقت اسمش ایران نمی شه.
اگر اسم اونجا ایران بود مطمئن باش دیگه اونجوری نبود...این رو مطمئن باش
همون بهتر اسمش ایران نیست وگرنه آشغالدونی میشد
چی بگم اینم حرفیه
سلام خانومیاقیانوس و تپه و . . . نمی خوایم . . . فقط آرامش . . . همین . . .
منم منظورم همین آرامش بود عزیزم برای همه ایرانیها آرزو می کنم که این آرامش رو به زودی تو زندگی شون ببینن
عزیزم هر جا خوش باشی اونجا خونه هست
ایکاش رو کاشتند ..جاش کاکتوس درومد....منم نمیدونمم چرا هی میگم کاش اینجا نیوزلند بود....
اعتیاد بد دردی است!!!و من به خواندن نوشته های شما معتاد شدم.این را جدی میگویم بدون هچ تعارفی .چون خوب مینویسید و بسیار هم خوب.
خجالتم ندهید دکتر شما که خیلی زیبا تر از من می نویسید فقط نمی دونم چرا دیر به دیر آپ می کنید
بر نگه سرد من به گرمی خورشید
می نگرد هر زمان دو چشم سیاهت
تشنه ی این چشمه ام، چه سود، خدا را
شبنم جان مرا نه تاب نگاهت
جز گل خشکیده ای و برق نگاهی
از تو در این گوشه یادگار ندارم
زان شب غمگین که از کنار تو رفتم
یک نفس از دست غم قرار ندارم
ای گل زیبا، بهای هستی من بود
گر گل خشکیده ای ز کوی تو بردم
گوشه ی تنها، چه اشک ها که فشاندم
وان گل خشکیده را به سینه فشردم
آن گل خشکیده، شرح حال دلم بود
از دل پر درد خویش با تو چه گویم؟
جز به تو، از سوز عشق با که بنالم
جز ز تو، درمان درد، از که بجویم؟
من، دگر آن نیستم، به خویش مخوانم
من گل خشکیده ام، به هیچ نیرزم
عشق فریبم دهد که مهر ببندم
مرگ نهیبم زند که عشق نورزم
پای امید دلم اگر چه شکسته است
دست تمنای جان همیشه دراز است
تا نفسی می کشم ز سینه ی پر درد
چشم خدا بین من به روی تو باز است
***
فریدون مشیری
بسیار ممنونم از این شعر زیباتون
عاشق این شعر هستم
مرسی
همون نفسه رو بکش فقط چشاتو باز کن وببین که اونجا ایران نیس ایران خبرای دیگه ای هست الان..ازمن می شنوی همون نفسای عمیقتو بکش اونجا ولذت ببر...اونجا هیچ وقت اسمش ایران نمی شه.
اگر اسم اونجا ایران بود مطمئن باش دیگه اونجوری نبود...این رو مطمئن باش
همون بهتر اسمش ایران نیست وگرنه آشغالدونی میشد
چی بگم
اینم حرفیه
سلام خانومی
اقیانوس و تپه و . . . نمی خوایم . . .
فقط آرامش . . .
همین . . .
منم منظورم همین آرامش بود عزیزم
برای همه ایرانیها آرزو می کنم که این آرامش رو به زودی تو زندگی شون ببینن
عزیزم هر جا خوش باشی اونجا خونه هست
ایکاش رو کاشتند ..جاش کاکتوس درومد....
منم نمیدونمم چرا هی میگم کاش اینجا نیوزلند بود....
اعتیاد بد دردی است!!!
و من به خواندن نوشته های شما معتاد شدم.
این را جدی میگویم بدون هچ تعارفی .چون خوب مینویسید و بسیار هم خوب.
خجالتم ندهید دکتر
شما که خیلی زیبا تر از من می نویسید
فقط نمی دونم چرا دیر به دیر آپ می کنید