استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

شعر از آوا کوه بر

هراس

گاهی اوقات
قطره های شک
می بارند بر زمین باورم
و گیاهان امیدم آفت می زنند
فکر می کنم
چه فایده داشت
اینهمه وجین کردن دل؟
چه فایده داشت
آبیاری احساس
و ریشه دواندن به اعماق وجود؟

تا به کِی آوندهایم
تهی ز حقیقت؟
تا به کِی سبزی برگهایم
وابسته به نور؟

نمی دانم کِی کلروفیل
به واژه نامه پیوست؟

که من فهمیدم
باور من به رشد
تنها یک اعتیاد است
به نور!

و من ناگهان
از زرد شدن ترسیدم
نظرات 8 + ارسال نظر
ترنم چهارشنبه 16 دی‌ماه سال 1388 ساعت 05:15 ق.ظ http://kolbeyetaranom.blogfa.com

شعر زیبایی انتخاب کردی...از اون جمله اخرش بیشتر از همه خوشم امد

من هم دوستش داشتم

شهرزاد چهارشنبه 16 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:12 ق.ظ http://chasingsleep.blogfa.com/

من شعر فهمی واینام داغونه ولی اینی که گفتی قشنگ بود ..سروده ی خودته به قول دوستان؟
اگه هست که هزارتا بوس اگه نیس هم مرسی که گذاشتیش چون قشنگه.

شهرزاد جان اون بالاش که نوشتم اسم شاعرش رو

مریم پنج‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:48 ق.ظ http://29mehrmah.blogfa.com

زیبا بود نینا جان.
ممنون که دعوتمون میکنی به واژه های ناب!

شراره پنج‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:04 ق.ظ http://parishangisoo.blogfa.com

بسیار زیبا بود .مرسی از انتخاب خوبت

نقاب پنج‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:44 ق.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

هراس.......

زرد شدن!!!!!!!!

زیبا بود.

تنها یک اعتیاد به نور....چرا؟؟؟

اگر ایشان می فهمن که باورشان به رشد تنها یک اعتیاد است خب حتما در پس این فهمیدن <<>> اندیشیدنی<< نیز هست.

آیا اندیشمند اعتیاد دارد؟؟؟ آیا اندیشمند از تکرار بی زار نیست؟؟

م.بصیر پنج‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:22 ق.ظ

قشنگ بود...چه خوبه وقتی دور از ایرانی هستی...هنوز فرهنگ و ادب ایران تو گوشت و خونت هست...و به فرزندت هم منتقل میشه....که دور ازینجا...

شوکول جمعه 18 دی‌ماه سال 1388 ساعت 04:25 ق.ظ http://shookool.blogsky.com

شعری که گذاشتی به اندازه ی مطلبات قشنگه.....
شرمنده چند روز نبودم
فصل فصل زد حاله

مادر خانومی جمعه 18 دی‌ماه سال 1388 ساعت 06:05 ب.ظ http://na1360.persianblog.ir

سلام.. ممنون که به وبلاگ من اومدی.. برای پستهای قبلیم کامنت گذاشته بودی...
از آشنایی باهات خوشحالم... کجا زندگی می کنی عزیزم؟
ملوسک من 14 ماهشه

خواهش میشه

می دونم اما پست هات جالب بود

دلم نیومد بدون نظر بگذارمشون

خدا ملوسک خوشگلتون رو هم حفظ کنه

پسر من یه چهار ماهی از دختر گل شمابزرگتره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد