امروز روزی بود مثل همه روزهای خدا با چند تفاوت جزئی اینکه اول صبح که از خواب بیدار شدم
یعنی با حس انگشتهای کوچکی در دهانم که مزه شوری میداد به زور از خواب جدا شدم و دستهای
آقا پسر رو که رفته بود ته حلقم و داشت با زبون کوچیکم بازی می کرد رو از دهنم کشیدم بیرون
صبحانه خوردم و اومدم با یه لیوان چایی طبق معمول بشینم یه سر به وب بزنم ببینم چه خبره
از دم اتاق که خواستم بیام تو پاهام تو موکت خیس فرو رفت
لعنتی ناودان مشکل پیدا کرده و بارون هم سه روزه مدام داره می باره و اینه که بارون اومده داخل و مو کت رو حسابی خیس کرده
الان هم یه موکت بزرگ و یه پلاستیک انداختیم که این عمو اسکروچ ( صاحب خونه ) دلش بیاد فردا بیاد درستش کنه
خدا کنه یه خونه بزرگ و خوب گیرم بیاد از مستاجری خلاص بشم ( با دعای خیر شما البته )
رفتیم فروشگاه یک عدد کتونی خریدم که خیر سرم برم بدوم یه کم بلکه کمی از انباشته گی
چربیها و اضافه وزن خلاصی پیدا کنم
عصری هم حسابی با پسر کوچولو بازی کردیم و تازه گی ها یادش دادم انگشتش رو با اون لبهای
کوچولوش بوس می کنه و میذاره رو لب های من
خیلی با نمک لبهاش رو جمع می کنه و تلاش می کنه صدای بوسه رو هم در بیاره
و منم که بی طاقت شهیدش می کنم انقدر بوسش می کنم و می چلونمش
الان هم خوابیده و بنده هم یه چهل دقیقه ای با خواهر م فک زدم و می خوام برم بخوابم بی حرف پیش
تا ببینیم امشب چه خوابی تعقیبمون می کنه ( به قول شهرزاد )
سلام خوبی این ادرس وبلاگه جدیدمه
اگه خواستی بیا ببین
خوشحال می شم
سلام
ان شالله یه خونه بزرگ تر(پنت هاوس) بگیری و شیرینیشم برامون پست کنی(مطمئن باش آدرس میدم شیرینی رو واسم پست کنی ;) )
خوابهای خوب ببینی
صورت پسرک نازتو از طرف من ببوس
اوچیکیم.
آیکن: ابرو بالا انداختن.
خانمی
آیکن جان نثار
ها ها ها..چه باحاللللل
ایشالله خوند دار شی...
امیدوارم خوابهای خوبی تعقیبت کنند به قول شهرزاد خودمون..
لحظه های قشنگ زندگی به همین سادگی میایند و میروند و ما غافلیم ،خوشحالم که تو اونا را میبینی و به ما هم یاد آوری میکنی
عجب برنامه ی روزانه جالبی اما به قول شما متفاوت...
انشاالله خانه خوبی پیدا کنید
سلام دوست من :اپم با زبان خاموش
یک مادر...یک پسر...چه حس زیبایی........زندگی همین است...همین
ایشالله همیشه خوش باشی نینا جان