استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

گاهی اوقات با اینکه مثل الان خیلی خسته ام اما حس می کنم احتیاج به تنهایی دارم


احتیاج به اینکه یه ساعت از وقتم مال خودم باشه و تو اون یه ساعت هر کاری دوست دارم بکنم


مثلا ساعت دوازده شب باشه و من هنوز نخوابیده باشم و بلند شم یه لیوان کاپوچینوی با حال با شیر پر چرب برا خودم درست کنم  و با هر جرعه ای که می خورم حس آرامش تموم وجودم رو بگیره

بعد همینجوری که دارم کاپوچینو رو می خورم سریال خوشمزه سر آشپز رو ببینم البته نه قسمت به قسمت ها  یی دفعه پنج شیش قسمت رو با هم


بعد همینجوری چشمام قیلی ویلی بره از خسته گی اما دلم نخواد برم بخوابم  


گاهی میزنه به سرم خب خدایی وقتم اگر باشه این موقعه شبه دیگه بقیه ساعت ها تمامش مال نی نی کوچولو و بابای نی نی کوچولو


پ ن  برا خودم دو تا سایه و یه خط چشم ماژیکی خریدم  اما پشیمون شدم چون یه عالمه داشتم باز خریدم که چی بشه 


یه دست پیژاما هم برا خواب خریدم  یه دو تا شلوارک با مزه هم برا بچه خواهرم خریدم که اگه قسمت شد برم ایران براش ببرم

نظرات 3 + ارسال نظر
امید سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:24 ق.ظ http://faith.blogsky.com

من فکر می کنم آدم بچه دار که میشه تازه قدر وقتشو می دونه.
امیدوارم همیشه از زندگیت لذت ببری
راستی، فرانسوی ها میگن: بیش از حد عاقل بودن، کار عاقلانه ای نیست. به نظر من که خیلی هم کار خوبی کردی سایه و خط چشم خریدی. مطمئنا خریدن همین چیزای به ظاهر ساده برای خیلیها خیلی سخت خواهد بود. پس حالا که لطف خدا شامل حالت هست ، از لطفش لذت ببر.
خوش باشی مامان نینای مهربون

داریوش سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:05 ق.ظ http://darius1.blogfa.com

شبت خوش
گاهی ادم میخواهد بره یک ٫گوشه و مال خودش باشه و بقول تو
کاپوچینوی بر چربیشو بنوشه
راستی این سریال اشپزباشی ایرانی هست بازم اشپزی ؟؟؟؟ یک سریال دیگه نیست
شاد باشی و تندرست باشی

درسته

همون ایرانی است که دانلوددش می کنم میبینم

شهرزاد چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:46 ق.ظ http://chastity58.blogfa.com/

برای این پستت کلی نوشتم فک کنم پرید همه اش!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد