گفت دانایی که گرگی خیره سر
هست پنهان در نهاد هربشر
لاجرم جاریست پیکاری سترگ
روز وشب ما بین این انسان و گرگ
زور بازو چاره این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زور آفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته میشود انسان پاک
وآن که از گرگش خوردهر دم شکست
گر چه انسان می نماید گرگ هست
وآنکه با گرگش مدارا می کند
خلق و خوی گرگ پیدا می کند
در جوانی جان گرگت را بگیر
وای اگر این گرگ گردد باتو پیر
روز پیری گر که باشی همچو شیر
نا توانی در مصاف گرگ پیر
مردمان گر یک دگر را می درند
گرگهاشان رهنما و رهبرند
این که انسان هست اینسان درد مند
گرگها فرمان روایی می کنند
وآن ستمکاران که با هم محرمند
گرگهاشان آشنایان همند
گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب
سلام نینا خانمی
بابا چه خداحافظی کنونی ، راه افتاده ....
این میگه خداحافظ
اون میگه خداحافظ
معلوم هست چه خبره ه ه ه ه ه
سلام
خوبین؟
نینا...................................................
کسی که عاشقشم ولی...............................
رفت...............................................
ما که فراموش کردیم
تو هم میتونی
فوق العاده زیبا بود
و اما اینو بگم که تو واقعا یه فرشته یی نینا جان
میدوستمت یه عالمهههههههههههههه