استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

یه هفته است کج شدم 


یعنی داستان از اونجایی شروع شد که به سرم زد دکور عوض کنم بعد این میز تی وی رو کشیدم بالای سالن  دیدم خوب نشد مجبور شدم مبلها رو جابجا کنم بعد دیدم باید میز نهار خوری رو هم بیارم پائین سالن  تا بهتر بشه 


بعد دیدم خب من که انقدر کار کردم بزار اتاق خوابم  هم تغییر بدم رگ لری  ام زده بود بیرون تنها تنها  این همه کار سنگین کردم


فردای این همه کار هم رفتم باشگاه و کلی ورزش کردم وقتی اومدم خونه دیگه نتونستم تکون بخورم  با اشک و اه شماره دوستم رو گرفتم اومد


فایده نداشت  آخرش کارم به آمبولانس و بیمارستان کشید 


سعید هم محبور شد برگرده اینجا تا من تنها نباشم  


فیزیو تراپ میگه مهر  ه های کمرم به هم خیلی نزدیک شده و باعث تموم این بد بختیها همینه   باید حالا حالاها فیزیو تراپی کنم 


برام دعا کنید جدی میگم خیلی  درد میکشم  و خیلی خیلی حس بدی دارم 


من اینجا اگر مریض بشم خیلی بد بخت میشم چون هیج کس نیست بهم کمک کنه  با یه بچه  وای خدای من 


برام دعا کنید  


مرسی 



نظرات 4 + ارسال نظر
علی شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:12 ق.ظ

دعا می کنم زودتر خوب بشی نینای عزیز.، درد کمر خیلی بده، ولی خوب میشه. یکی از شاگردام همین چند هفته قبل مثل تو شده بود، ولی رفت عمل کرد و خوب شد. الان هم کاملاً سرحاله. ذهنت رو برای روزهای خوشی که در راهه آماده کن. اگه درد نباشه، سلامتی اونقدرها که باید، لذت بخش نمی شه.

مرسی دوست عزیزم درست میگی اگه درد نباشه سلامتی لذت بخش نیست

نگین پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:11 ب.ظ http://www.mininak.blogsky.com

ایشالا که خوب میشی نینا جون زودی :*

شهرزاد یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:57 ق.ظ

اینو دیر خوندم..خیلی ناراحت شدم برات..حالا خوبی که؟...من خوب شرایط تو رو ندارم اما بازم اگه مریض شم و اینا وضعیت تو رو دارم! باور کن..انشالا که زود زود بهتر شی...دیگه هم خیلی هرکول بازی در نیاری.
من چن وقتیه کرم عوض کردن دکورم خوابیده چون شوهرم تهدید کرده چیزیم شه اون دس به سیاه و سفید نمی زنه!..مرخصی هم نمی گیره. در واقع بش نمی دن. اینه که ای می گذره.

شهرزاد یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:58 ق.ظ

اینو دیر خوندم..خیلی ناراحت شدم برات..حالا خوبی که؟...من خوب شرایط تو رو ندارم اما بازم اگه مریض شم و اینا وضعیت تو رو دارم! باور کن..انشالا که زود زود بهتر شی...دیگه هم خیلی هرکول بازی در نیاری.
من چن وقتیه کرم عوض کردن دکورم خوابیده چون شوهرم تهدید کرده چیزیم شه اون دس به سیاه و سفید نمی زنه!..مرخصی هم نمی گیره. در واقع بش نمی دن. اینه که ای می گذره.

عزیزم مرسی نازنین بهترم

یعنی کلا خیلی خیلی بهتر شدم و الان صاف راه میرم دیگه هم هرکول بازی در نمییارم یعنی نمیتونم در بیارم

سعید طفلی هم کم تهدید نمیکرد من رو ولی کو گوش شنوا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد