استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

استخوان های دوست داشتنی

گاهی که می شکنم

این هوای پائیزی و لعنتی رو دوست ندارم  انگار صبح به صبح این باد  لعنتی بهم فحش میده و ابرها هر کدومشون بهم دهن کجی می کنن اصلا پائیز که میشه میترسم از همه چی از تمام خاطراتی که سرک می کشن از اون دورها و دورها مییان برا این که منو دلگیر کنن 


نمی دونم چرا این موقع ها همش یاد اون روزی مییفتم که گذاشتم لمسم کنی  روزی که با تمام عشقی که بهت داشتم  تو روز تولدت بهت اجازه دادم بی هیچ محدودیتی لمسم کنی با این همه عشقی که به تو دارم نمی دونم چی باعث شد نخوام همیشه مال من باشی   می دونی چی آرزومه این روزها  آرزو می کنم که کاش بودی  و میبردمت جنگل وحشی که همین نزدیکی هاست کنار رودخانه پر از اردک و تو می دیدی این همه زیبایی رو  و بعد با هم می شستیم اون بازی با نمک اون روزها رو انجام میدادیم و من با انگشتانم پشت کمرت جمله ای می نوشتم و تو حدس میزدی که من چی نوشته ام


می خواهم دورت بیندازم این روزها  دیگر خسته شدم از فکرت  دیگر باید فکری کنم برای این دربه دری فکری ام

چیزی بلد نیستم بهت  برای دلداری بگم


خدا به موقع می رسه فقط به این معتقدم

دیشب ایرانیها دور هم جمع شده بودن  من نمی خواستم برم اما خب با صحبت های شوهر جون حالم خوب شد و رفتم

اونجا هم از بس همه از لباسم تعریف کردن و از تیپم و از آرایشم واینکه چقدر موهات خوشگل شده و اینا دیگه حرفای نسرین خره یادم رفت  ( آخیش دلم خنک شد گفتم نسرین خره چون به نظرم واقعا هست ) 


نه تو بگو اگر نبود به خودش اجازه ورود و تجسس تو خصوصی ترین مسائل مردم و میداد  یعنی مثلا بهت زنگ میزد بگه  اوه شوهرت امروز هم سر کاره  پس چرا تعطیل نمی کنه خب آخه تعطیل کنه چی بشه


بره بگه سال نو ما ایرانیهاست تعطیله اونم به یه پیره زن هفتاد ساله و یه پیرمرد  هشتاد ساله که می خوان خونشون قبل زمستونی تموم بشه  بعد تازه مگه اینا اصلا براشون قابل هضمه که وسط سال  خودشون دوباره سال نو بشه


بگذریم اینجاش درد نداشت اینجاش درد  داشت که میگه لابد تو خیلی می گی  برو پول بیار برام که اینقدر بیچاره میره سر کار


بعد هم لباسم رو که دید و مارک روش رو نگاه کرد یه دفعه حالش برگشت  و با اون پره های باز شده دماغش و اون رقصی که به گردنش میده موقع حرف زدن گفت  این قشنگه ها  فقط به تو نمییاد چون شکمت گوشتیه


خب من می دونم گوشتیه ولی چه کارش می تونم بکنم بیست کیلو اضافه وزن رو رسوندم به ده کیلو تا حالا یه روزه نیومده که یه روزه بره این همه اضافه وزن که


بعد هم آخه یکی نیست بگه به تو چه به قول شهرزادی آدم اینجور موقع ها همچین غرورش زخم بر میداره که دوست داره طرف رو بکشه


اما خب کسی که غرورش زخم بر داشته نمی تونه حتی بغضش رو فرو بده  


پ ن الان بهتر هستم کلی هم دیشب رقصیدم از بابا کرم گرفته تا بندری و ترکی و ایرانی تا آخر شب هم از رقص بنده استقبال میشد و می گفتن دوباره برقص منم که مثل زیر نویس همش اون وسط می رفتم مییومدم


سها هم که بابام رو در آورد انقدر گفت منو بغل کن یکی خوب بود اون وسط منو بغل کنه با اون کفشهای مسخره پاشنه ده سانتی


تمام کف پاهام کز کز می کنه هنوز. رانهایم هم از برکت گن های نا مرغوب چینی  دچار خراشیده گی شده


خلاصه سال نویی برا ما که اولش کلی مسخره بود آخرش رو نمی دونم 


پ ن  بالاخره بغض یک ساله ام رو شکستی خواهر گلم  باورت نمیشد این همه اشک یک جا جمع شده باشه  ولی جمع شده بود  و مثل یه رودخانه وحشی که از پشت سدی رها میشن دیگه بند نمییومدن


دلم شدیدا هوس بغلت رو کرده می دونی اینو